روزگاران بگذرد زیبا نشان
اندکی ذوق برای دلنوشت هایم گذار
آفتاب امیدم بی فروغ آمد به صبح
اندکی وقتت برای شعرهایم گذار
این منی که عمر را از برایت سوختم
عشق تو هر دم به دل اموختم
بی وفا بنگر به وضع و حال من
که چگونه عاشق و رسوا شدم
دل من عاشق و رسوای تو شد
تو در این ایام هستی یاد من
یا که هستی فارغ از اشک شبم
فارغ از عشق منو ،هی، یاد من
غصه ی دنیا دور باد از منزلت
من نخواهم که ببینم غصه ات.
ققنوس کویر
:: موضوعات مرتبط:
عاشقانه ,
شعر و متن ,
,
:: برچسبها:
ققنوس ,
شعر عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 531
|
امتیاز مطلب : 216
|
تعداد امتیازدهندگان : 55
|
مجموع امتیاز : 55